خلاصه داستان: افراد متعددی درون یک رستوران با هم ملاقات میکنند و از آنجا که همه آنها درباره یک شخص بخصوص اطلاعاتی دارند، زندگی شان را با چالشی عظیم رو به رو میببنند.
خلاصه داستان: «جان» (آلکس پتیفر) ظاهرا نوجوانی معمولی هست که مانند دیگر همسن و سالانش به مدرسه می رود. اما جان نه یک نوجوان معمولی، بلکه یک بیگانه فضایی است که از سیاره ای به نام «ماگادور» گریخته و به زمین پناهنده شده است. او در واقع چهارمین نفر از 9 نفری (که اصطلاحا به آنها ماگادوریان می گویند) است که از این سیاره خارج شده و به زمین آمده...
خلاصه داستان: پنج سال پس از «جهان ژوراسیک: سلطه»، یک گروه اکتشافی برای استخراج DNA از سه جانور غولپیکر پیش از تاریخ، به مناطق دورافتاده استوایی سفر میکنند تا به پیشرفتی شگرف در پزشکی دست یابند.
خلاصه داستان: یک زن متاهل بعد از مدتی پی می برد که ازدواج اش بر وفق مرادش نیست، و باید در زندگی اش تغییر مسیر دهد. بعد از گرفتن طلاق، او تمام دنیا را می گردد تا خودش را پیدا کند.
خلاصه داستان: دو دوست در جست و جوی رفیق دوران دانشگاه شان «رانچو» هستند. طی این مدت آن ها خاطرات تلخ و شیرینی که با رانچو داشته اند را به یاد می آورند، کسی که باعث شد آن ها در مورد همه چیز متفاوت فکر کنند، و به همین دلیل تمام اطرافیان شان آن ها را احمق خطاب می کردند…
خلاصه داستان: یک مسابقه دهنده خیابانی که توسط یکی از همکاران ثروتمند خود به زندان انداخته شده است , تازه از زندان ازاد شده و در ذهن خود به دنبال انتقام است.
خلاصه داستان: داستان از آنجایی شروع می شود که یک شرکت خیلی معتبر دچار کمبود بودجه می شود و رئیس این شرکت خواهر و برادری هستند که می خواهند با برگزاری پارتی ای نشان دهند که به نیرو های خود اهمیت می دهند و یک سرمایه گذار بزرگ را تشویق کنند تا در شرکتشان سرمایه گذاری کند ولی...
خلاصه داستان: دختر جوان یتیمی به نام سوفی با غولی به نام BFG آشنا می شود و پی می برد که وی بر خلاف ظاهر ترسناکش، بسیار دوست داشتنی است. و در سیر داستان دو غول بزرگتر که نام شان بلادباتلر و فلش لامپ ایتر است نقشه های شیطانی در سر دارند و به همین دلیل سوفی و BFG روانه لندن می شوند تا ملکه را از نقشه های شیطانی آنها آگاه کنند تا اینکه …