خلاصه داستان: تاشی، یک اعجوبه سابق تنیس که تبدیل به مربی شد، شوهرش را به یک قهرمان تبدیل کرد. اما برای غلبه بر یک شکست، او باید با بهترین دوست سابق خود و دوست پسر سابق تاشی روبرو شود.
خلاصه داستان: یک پروفسور جراح که زمانی مورد احترام بود رافال ویلکزور که خانوادهاش را از دست داده و حافظهاش را از دست داده است، وقتی دوباره با شخصی از گذشته فراموششدهاش ارتباط برقرار میکند که میتواند به او کمک کند تا پاسخهای مورد نیازش را پیدا کند.
خلاصه داستان: آلیس و سلین با همسران و پسران موفق هم سن و سال خود، سبک زندگی سنتی خود را دارند. هماهنگی کامل زندگی ناگهان پس از یک حادثه غم انگیز از هم می پاشد. گناه، سوء ظن و پارانویا با هم ترکیب می شوند و گره خواهرشان را می گشایند...
خلاصه داستان: سولن، یک مادر مجرد 40 ساله، عاشقانه غیرمنتظره ای را با هیز کمپبل 24 ساله، خواننده اصلی آگوست مون، داغ ترین گروه پسر روی کره زمین، آغاز می کند.
خلاصه داستان: یک نویسنده منزوی که رمانهای جاسوسی درباره یک مامور مخفی و یک سندیکای جاسوسی جهانی مینویسد، متوجه میشود که طرح کتاب جدیدی که او مینویسد، شروع به بازتاب رویدادهای دنیای واقعی، در زمان واقعی میکند.
خلاصه داستان: فران که دوست دارد به مردن فکر کند، پسر جدید را در محل کار می خنداند، که منجر به قرار ملاقات و موارد دیگر می شود. اکنون تنها چیزی که سر راه آنها قرار دارد خود فران است.
خلاصه داستان: هیزل و گاس نوجوانانی هستند که در یک گروه حمایت از سرطان با هم آشنا می شوند و عاشق هم می شوند. هر دوی آنها همان شوخ طبعی و عشق به کتاب، بهویژه «یک مصیبت امپراتوری» دارند، بنابراین سفری را برای دیدار نویسندهای در آمست آغاز میکنند...