خلاصه داستان: شب سال نو 1999. مینی یک بطری تکیلا پیدا میکند که قابلیت سفر در زمان دارد. هر شات از این تکیلا او را به ابتدای همان شب برمیگرداند و به او فرصتی میدهد تا با تعداد شاتهای موجود در بطری، مسیر هزاره خود را تغییر دهد.
خلاصه داستان: یک مدیر جوان تبلیغات در شیکاگو معتقد است زنی که در یک کافه دیده, عشق گمشده ش است. اعتقاد او به وسواس منجر می شود، زیرا او زندگی ش را وقف یافتنش می کند.
خلاصه داستان: سریال بانشی داستان لوکاس هود، یک دزد حرفه ای رو روایت میکنه که موفق میشه خودش رو بجای کلانتر جدید اما به قتل رسیده ی شهر بانشی در ایالت پنسیلوانیا جا بزنه و هویتش رو مخفی نگه داره. اون تغییراتی در قانون ایجاد میکنه که بتونه همچنان به کارهای خلافش ادامه بده. اما اگر هویت اصلی لوکاس هود فاش بشه چه اتفاقی میفته؟ یا اگر کارهایی که قبلا کرده، اینبار در بانشی گریبانگیرش بشه...
خلاصه داستان: هنگامی که دو مدیر مشاغل متاهل که دارای یک رابطه هستند ، توسط یک جنایتکار خشونت آمیز باج خواهی می شوند ، این دو برای نجات خانواده های خود باید میزها را روی او بچرخانند.
خلاصه داستان: داستان مادری مجرد بهنام مورگان که در اداره پلیس بهعنوان نظافتچی شاغل است و به لطف هوش بسیار بالایی که دارد، میتواند هنگام مرتب کردن مدارک، به پلیس در پروندهها کمک کند...
خلاصه داستان: ایتن هانت و تیمش با تهدیدی مرگبار مواجه میشوند که نه تنها آینده مأموریتهایشان بلکه زندگی شخصیشان را در خطر میاندازد. وقتی دشمنی قدیمی دوباره ظهور میکند، هانت باید تصمیمی سرنوشتساز بگیرد. آیا او میتواند به تنهایی از پس این آخرین مأموریت برآید؟
خلاصه داستان: با اینکه پدر مادراشون خیلی سعی کردن جداشون کنن، انگار عشق نوح و نیک از هم گسستنی نیست. ولی خب، کار و دانشگاه پای آدمای جدید رو به زندگیشون باز میکنه.
خلاصه داستان: زمانی که عواقب تصمیمی از گذشتهاش گریبانگیر یک مامور سابق اطلاعاتی میشود، او خود را در حال فرار از دست یک مامور جامعهستیز مییابد که ماموریت دارد او را به قتل برساند.
خلاصه داستان: رابطه نیک و نوا قبل از مواجهه با اتفاقاتی که آنها را محک میزند که آیا قرار است با هم بمانند یا باید از هم جدا شوند، به اوج خود میرسد...
خلاصه داستان: در چند سال گذشته، "قاتل چشم قلب" در روز ولنتاین با تعقیب و قتل زوج های عاشقانه، ویرانگری به بار آورده است. در این ولنتاین نیز، هیچ زوجی در امان نیست...