خلاصه داستان: داستان دربارهی «تئا»، مأمور تازهوارد سازمان اطلاعات است که مأموریت دارد به صورت مخفی، وارد دنیای خشن و زیرزمینی جنایتکاری شود که مدتی طولانی از دست مأموران فرار کرده است. او با هویت جدیدی زندگی میکند و باید با «اَشلی»، دوستدختر رئیس شبکهی تبهکاران، رابطهای نزدیک برقرار کند تا به اطلاعات حیاتی دست یابد. اما هرچه تئا به اَشلی نزدیکتر میشود و واقعیت تلخ زندگی او در تار و پود قدرت و جنایت «میران» را میبیند، شک و تردید در دلش شکل میگیرد که آیا هنوز در طرف درست ماجرا ایستاده است؟
خلاصه داستان: سه غریبهی شیفتهی جنایتهای واقعی که ناگهان خودشان را درگیر یک پرونده اسرارآمیز میبینند. در پی یک خودکشی رخ داده در یک ساختمان، سه نفر از اعضای ساختمان با تصور به اینکه قتلی صورت گرفته است با ایجاد یک پادکست رادیویی و پیدا کردن سرنخ ها در تلاش برای پیدا کردن قاتل در می آیند و تمامی اعضای ساختمان به نوعی مضنون این سه نفر قرار میگیرند...
خلاصه داستان: سریال شرلوک یک مجموعهٔ تلویزیونی بریتانیایی است که اقتباسی بهروز شده از داستانهای کارآگاهی شرلوک هولمز اثر آرتور کانن دویل است. داستان سریال در لندن کنونی رخ میدهد و ماجراهای کارآگاه مشاور، شرلوک هولمز (بندیکت کامبربچ) را نشان میدهد که به همراه دوست نزدیک و همخانهاش دکتر جان واتسون (مارتین فریمن) در حل پروندههای تبهکاری به اسکاتلندیارد مشاوره میدهد. در مسیر پرونده افرادی همچون بازرس لستراد (روپرت گراوس) و مالی هوپر (لوئیز بریلی) نیز به آنها کمک میکنند.
خلاصه داستان: سریال بانشی داستان لوکاس هود، یک دزد حرفه ای رو روایت میکنه که موفق میشه خودش رو بجای کلانتر جدید اما به قتل رسیده ی شهر بانشی در ایالت پنسیلوانیا جا بزنه و هویتش رو مخفی نگه داره. اون تغییراتی در قانون ایجاد میکنه که بتونه همچنان به کارهای خلافش ادامه بده. اما اگر هویت اصلی لوکاس هود فاش بشه چه اتفاقی میفته؟ یا اگر کارهایی که قبلا کرده، اینبار در بانشی گریبانگیرش بشه...
خلاصه داستان: داستان مادری مجرد بهنام مورگان که در اداره پلیس بهعنوان نظافتچی شاغل است و به لطف هوش بسیار بالایی که دارد، میتواند هنگام مرتب کردن مدارک، به پلیس در پروندهها کمک کند...
خلاصه داستان: داستان فیلم حول سفر هولناک آماندا ناکس پس از زندانی شدن به ناحق به جرم قتل همخانهاش، و نبرد او برای اثبات بیگناهی و بازپسگیری آزادیاش میچرخد.
خلاصه داستان: این سریال که بر اساس رمانی نوشته جان گریشام در سال ۱۹۹۵ ساخته شده، داستان وکیل جوانی را دنبال میکند که خود را در دام شرکت خطرناکی که او را استخدام کرده، میبیند.
خلاصه داستان: داستان این سریال درباره قاتلی خونسرد و حرفه ای به نام دکستر میباشد که هم در اداره پلیس مشغول به کار است و هم در زمان مقتضی به قتل های زنجیره ای خود میپردازد. دکستر دارای ظاهری بسیار آرام و دوست داشتنی است، به گونه ای که همه همکارانش او را بسیار دوست میدارند ولی این ظاهر دوست داشتنی پوششی برای پنهان کردن آن چیزی است که سال ها در نهاد او وجود داشته و آن چیزی نیست جز اشتیاق به کشتن، ولی نه کشتن هر کس، بلکه کشتن کسانی که سزاوار مردن هستند…
خلاصه داستان: وقتی صاحب یک رستوران مشهور در نیویورک به برادر پردردسرش اجازه میدهد دوباره وارد زندگیاش شود، دری را به سوی خطرات فزایندهای میگشاید که تهدید میکند تمام دستاوردهایش را نابود کند.